
مدیران از «داده» حرف میزنند، رانندهها از «جاده». بین این دو فضا آشکارا خالیست! تمام لجستیک ایران جا مانده است. نهمین کنفرانس لجستیک ایران فرصتی بود تا بفهمیم مشکل، کمبود پول نیست؛ کمبود تصمیم است.
در سالن کنفرانس همه از تحول دیجیتال گفتند؛ از هوش مصنوعی در ردیابی بارها، از دادههای بزرگ و کنترل از راه دور. اما واقعیت میدانی فرق دارد — کامیونی که چند ساعت در صف گمرک میماند، هوش مصنوعی نمیخواهد، هماهنگی میخواهد.در حمل و نقل جادهای، دیجیتالسازی یعنی ترجمه تجربهی راننده به دادهی قابل تحلیل. بدون اتصال میان شرکتهای حمل و نقل، گمرک و بیمه، «داده» فقط آمار خشک و بیروح روی پاورپوینت است.
در ایران هنوز زیرساخت دادهای لجستیک به شکل منسجم وجود نداره. هر سازمان، سامانه خودش رو داره و هیچکدوم با هم حرف نمیزنن. اطلاعات بار، مسیر، گمرک، بیمه و تخلیه در پنج پایگاه جدا ذخیره میشن که نه بهروزرسانی همزمان دارن و نه دسترسی عمومی. این یعنی تصمیمگیریها هنوز نه با داده، بلکه با تلفن، رابطه و حدس انجام میشن. در حالیکه در کشورهای پیشرو، هر کامیون و کانتینر از لحظهٔ خروج تا رسیدن به مقصد، در یک «نقشهٔ دادهای واحد» ردیابی میشه. تا وقتی این حلقهٔ اتصال در ایران ساخته نشه، لجستیک دیجیتال فقط یک شعار بر روی بنر همایشها خواهد ماند.

شرکتهایی مثل DHL، Maersk و DB Schenker سالهاست که لجستیک رو از کارهای میدانی به تصمیمگیری هوشمند و دادهمحور تبدیل کردهان. اونها با استفاده از الگوریتمهای پیشبینی، مسیرهای پرترافیک رو قبل از ایجاد گره، تغییر میدن؛ اما در ایران، مسیر هنوز با تصمیم انسانی انتخاب میشه و تغییرش هم با تماس تلفنی انجام میگیره. در واقع، تفاوت بین ما و اونها در فناوری نیست، در اعتماد به داده است. وقتی مدیران ایرانی یاد بگیرن داده دشمن کنترل نیست، بلکه شریک تصمیمه، اون وقت میشه از تحول دیجیتال حرف زد.
در دنیای امروز، حمل و نقل بین المللی بدون اتصال میان مدهای مختلف، عملاً معنایی ندارد. ترکیب جاده، ریل و دریا در قالب «حمل و نقل چندوجهی» میتواند زمان ترانزیت کالا را تا ۴۰ درصد کاهش دهد و هزینهها را به نصف برساند.
اما در ایران، این الگو هنوز از مرحلهی طرحهای مطالعاتی فراتر نرفته است. نبود هماهنگی میان سازمانهای حمل و نقل، گمرک و بنادر باعث شده زنجیرهی لجستیکی کشور در نقاط مرزی از هم گسسته بماند. در ترانزیت و ترانشیپ، اصل بر این است که بار بدون توقف از یک مد به مد دیگر منتقل شود؛ اما در مسیرهای ایران، کالا هنوز در هر مرز متوقف میشود، گویی بین سیستمها دیواری نامرئی کشیده شده است.
این گسست، سرعت تجارت ایران را در رقابت لجستیک بینالمللی کاهش داده است.
کریدور شمال–جنوب قرار بود شاهراه طلایی تجارت بین ایران، روسیه و اروپا باشد، اما در عمل، این مسیر هنوز با مانعهای اداری و ضعف مدیریت دستوپنجه نرم میکند.
در نقشهها خطوط پررنگ است، اما در میدان، خطوط قرمز بوروکراسی پررنگترند! هماهنگی ضعیف میان وزارتخانهها و نبود سیستم دادهمحور باعث شده ظرفیت واقعی این مسیر جهانی استفاده نشود. اگر دولت به جای مدیریت جزیرهای، به سمت همگرایی اطلاعاتی در سطح حمل و نقل بین المللی برود، کریدور شمال–جنوب میتواند به نقطهی اتصال واقعی اوراسیا تبدیل شود — نه صرفاً یک شعار در گزارشها.
در حالیکه بخش دولتی هنوز درگیر دستورالعملهاست، بخش خصوصی میتواند همان پل ارتباطی باشد که سیستم لجستیکی ایران به آن نیاز دارد.
شرکتهایی مثل فرازرانان، با استفاده از دادههای میدانی و ارتباط مستقیم با طرفهای خارجی، نشان دادهاند که همکاری ریلی، جادهای و دریایی نهتنها ممکن است، بلکه سودآور هم هست. به شرط آنکه دسترسی واقعی به داده و تصمیمگیری مشترک بین بخش خصوصی و دولتی فراهم شود، ایران میتواند در نقشهی لجستیک بینالمللی از مسیر حاشیه به مرکز برسد.
جهان مدرن بهسمت لجستیک بینالمللی پایدار حرکت کرده است؛ جایی که کاهش آلایندگی و بهینهسازی مصرف انرژی، بخشی از مسئولیت اجتماعی برندها محسوب میشود. اما در ایران، «سبز بودن» هنوز بیشتر روی بنرها دیده میشود تا در مسیر واقعی حمل و نقل. در اغلب پروژههای حمل و نقل بین المللی، نگاه محیطزیستی یا در مرحلهی طراحی حذف میشود یا بودجهای برایش در نظر گرفته نمیشود. نتیجه آن است که ایران از جریان جهانی «لجستیک سبز» عقب مانده است.
در حمل و نقل دریایی، کاهش آلایندگی سوخت و استفاده از فناوریهای بازیافت آب بالاست از شاخصهای کلیدی لجستیک سبز بهشمار میآیند.
اما بدون پیوستن به استانداردهای بینالمللی مانند IMO 2020 و بدون حمایت واقعی دولت، این مفاهیم در حد طرح آزمایشی باقی میمانند.

در سالهای اخیر، بنادر بندرعباس و انزلی نخستین گامها را در اجرای پروژههای سبز برداشتند؛ استفاده از سوخت کمگوگرد، اصلاح مسیرهای حمل و نقل داخلی و نصب سیستمهای پایش آلودگی در کشتیها.
اما اجرای محدود و نبود سیاست ملی، باعث شده اثر این طرحها در مقیاس کشور محسوس نباشد.
اگر بنادر ایران میخواهند به شبکه لجستیک بینالمللی متصل شوند، باید استانداردهای سبز را از حالت داوطلبانه به الزام قانونی تبدیل کنند.
برای کاهش مصرف سوخت و آلایندهها در سیستم حمل و نقل، شعار کافی نیست؛ مدیریت دادهمحور و تصمیمگیری هماهنگ لازم است. تا زمانی که بخش خصوصی و دولتی در یک مسیر مشترک حرکت نکنند، پروژههای سبز در ایران همچنان بین «آگهی خبری» و «آزمایش کوتاهمدت» در نوسان میمانند. در جهانی که پایداری، مزیت رقابتی شرکتها را تعیین میکند، لجستیک ایران اگر سبز نشود، از مسیر رقابت بینالمللی هم خارج میشود.
در ظاهر، منابع مالی وجود دارد، اما در عمل، سیستم تأمین مالی لجستیک از فرط پیچیدگی و بیاعتمادی فلج شده است. بانکها پروژههای حمل و نقل بین المللی را «ریسک بالا» میدانند، در حالی که بدون این پروژهها، هیچ صادرات پایداری شکل نمیگیرد.
سرمایه هست، ولی مسیر جریانش مسدود است؛ چون بین تصمیمگیران و فعالان بخش خصوصی، حلقهٔ اعتماد از بین رفته.
در ترانزیت و ترانشیپ، نبود اعتماد میان بانکها و شرکتها بزرگترین ترمز توسعه است. تا زمانی که دادههای مالی و اجرایی بهصورت شفاف و قابلپیگیری به اشتراک گذاشته نشوند، لجستیک ایران همچنان در ایستگاه تأمین مالی متوقف میماند.
در ایران، گرفتن اعتبار برای اجرای یک پروژهٔ لجستیکی، گاهی بیشتر از ساخت خود پروژه طول میکشد. فرآیندهای بانکی پیچیده، نبود مدلهای مالی شفاف و نگاه پرریسک بانکها به صنعت حملونقل، باعث شده سرمایه در گردش به جای حرکت، در صف تأیید بماند.
در زنجیرهٔ لجستیک، هرجا شفافیت نباشد، اعتماد هم از بین میرود. وقتی دادهها و تصمیمها در دسترس نیستند، همکاری بین بانک، شرکت حملونقل و نهادهای دولتی به بیاعتمادی منجر میشود — و در نهایت، هیچ کامیونی به مقصد واقعیاش نمیرسد.
دولت میخواهد بخش خصوصی را در تصمیمگیریها شریک کند، اما در عمل، فرمان هنوز دست خودش است. در حمل و نقل ریلی، بسیاری از ظرفیتها زیر سایهٔ مجوزهای اداری دفن شدهاند.
در ایران برای گرفتن یک مجوز حمل و نقل بینالمللی، گاهی باید از دهها نهاد عبور کرد که هر کدوم فرم مخصوص خودش رو دارن و هیچکدوم با دیگری هماهنگ نیست. فرآیندها طولانی، سیستمها جزیرهای و مسئولیتها نامشخصاند؛ نتیجه؟ پروژهها روی کاغذ تأیید میشن اما در واقعیت ماهها در راهروهای ادارات خاک میخورن. در چنین فضایی، سرعت توسعه لجستیکی با کندی بوروکراسی رقابت میکنه — و معمولاً بوروکراسی برنده میشه.
بخش خصوصی ایران هنوز کامل به بازی دعوت نشده، ولی پتانسیلش برای تغییر واقعی انکارناپذیره. اگر دادهها شفاف باشن، تصمیمها علمی گرفته بشن و اعتماد متقابل بین دولت و فعالان اقتصادی شکل بگیره، همین شرکتهای خصوصی میتونن لجستیک کشور رو متحول کنن.
تجربهی شرکتهای موفق مثل فرازرانان نشون داده وقتی به بخش خصوصی میدان داده میشه، مسیرها فقط کوتاهتر نمیشن — بلکه دقیقتر و سودآورتر هم میشن.
روسیه برای ایران فقط یک مقصد صادراتی نیست، بلکه آیینهایه که واقعیت زیرساختهای لجستیکی ما رو نشون میده. هر کامیونی که از بندرعباس حرکت میکنه و از آستارا رد میشه، در واقع بخشی از یک آزمون بزرگه: آیا ایران واقعاً آمادهی نقشآفرینی در زنجیرهی جهانی تجارت هست یا هنوز در مرحلهی شعار باقی مونده؟ حمل بار به روسیه از کریدور شمال–جنوب قرار بود مسیر طلایی تجارت ایران با اروپا و روسیه باشه، اما در عمل، نبود هماهنگی میان نهادهای دولتی، اختلاف استانداردهای گمرکی و کندی تبادل دادهها باعث شده هر خطا در یک نقطه، کل زنجیره رو متوقف کنه.
در حمل و نقل دریایی، همکاری بندری ایران و روسیه میتونه زمان ترخیص کالا رو تا نصف کاهش بده، ولی تا وقتی اعتماد بین گمرک، شرکتهای خصوصی و نهادهای دولتی برقرار نشه، این همکاری فقط روی کاغذ میمونه. در واقع، زیرساخت فنی وجود داره، اما حلقهی انسانی هنوز درگیر بیاعتمادیه.

کریدور شمال–جنوب نه فقط مسیر ترانزیت، بلکه یک پروژهی ژئواکونومیکه — مسیری که میتونه ایران رو به مرکز ثقل تجارت اوراسیا تبدیل کنه.
اگر این مسیر با نگاه دادهمحور و هماهنگی بینبخشی مدیریت بشه، صادرات ایران به روسیه و اروپا تا چند برابر رشد میکنه. اما اگر همچنان هر نهاد ساز خودش رو بزنه، فرصت طلایی شمال به یک رؤیای کاغذی تبدیل میشه.
آیندهی لجستیک ایران دقیقاً از همینجا رد میشه؛ جایی که باید بین «مدیریت سنتی» و «اعتماد دادهمحور» یکی رو انتخاب کنه.
نبود هماهنگی میان نهادهای دولتی و فعالان میدانی، یکی از جدیترین موانع توسعه در حملونقل بینالمللی ایران است. در حالیکه تصمیمها در سطح سیاستگذاری به کندی پیش میرود، بخش خصوصی با انعطاف و چابکی خود میتواند کریدور شمالی را زنده نگه دارد و جریان واقعی ترانزیت را به حرکت درآورد. تا زمانی که دولت و بخش خصوصی در یک مسیر دادهمحور همسو نشوند، ظرفیتهای لجستیک ایران روی نقشه میمانند، نه در مسیر تجارت جهانی.
تحلیل نهایی نهمین کنفرانس لجستیک نشان میدهد ایران نه از کمبود سرمایه رنج میبرد، نه از نبود نیروی متخصص؛ مشکل اصلی در هماهنگی، شفافیت و جسارت تصمیم است.
برای ورود واقعی به زنجیره جهانی حمل و نقل بین المللی، باید در هر پنج حوزه بازنگری کرد:
حمل و نقل جادهای،
حمل و نقل دریایی،
حمل و نقل هوایی،
حمل و نقل ریلی و
ترانزیت و ترانشیپ.
کنفرانس امسال نشان داد مسیر تحول لجستیکی ایران حمل و نقل بین المللی از تصمیمسازی علمی و ارتباط دادهمحور میگذرد.
| محور اصلی | موضوعات مطرحشده در جلسه | چالشهای مطرحشده | راهکارها و پیشنهادها | برداشت نهایی |
| زیرساخت و دادههای لجستیکی | نبود سامانههای یکپارچه برای تبادل داده بین گمرک، بنادر و شرکتهای حملونقل | تصمیمگیریهای تلفنی و غیرسیستمی؛ عدم دسترسی به داده در لحظه | ایجاد «هاب داده ملی لجستیک» و اتصال همه نهادها از طریق API | لجستیک دیجیتال شرط ورود ایران به زنجیره جهانی حملونقل است. |
| کریدور شمال–جنوب و همکاری با روسیه | تمرکز بر مسیر ایران–روسیه و بنادر آستارا و انزلی | نبود هماهنگی نهادی، تأخیر در ترخیص، و عدم اعتماد میان طرفین | توسعه سامانه تبادل اطلاعات مشترک بین دو کشور و تسریع در توافقات بندری | روسیه میدان آزمون واقعی توان لجستیکی ایران است. |
| حملونقل چندوجهی (Multimodal) | بررسی ترکیب مدهای جادهای، ریلی و دریایی برای کاهش زمان ترانزیت | زیرساخت ناکافی برای اتصال ریلی–دریایی؛ بروکراسی بینوزارتی | واگذاری اجرای پروژهها به کنسرسیومهای خصوصی | ایران هنوز در مرحلهٔ طرح است، نه اجرا. |
| تأمین مالی و سرمایهگذاری | وضعیت سرمایهگذاری در پروژههای لجستیکی | بیاعتمادی میان بانکها و شرکتهای حملونقل؛ نداشتن مدل اقتصادی شفاف | تضمینهای اعتباری از دولت و تشکیل صندوق توسعه لجستیک | پول هست، اما اعتماد نیست؛ سرمایه انسانی و نهادی مهمتر از منابع مالیاند. |
| بخش خصوصی و مقررات | جایگاه شرکتهای خصوصی در حملونقل بینالمللی | مجوزهای طولانی، تصمیمگیریهای سلیقهای، نبود شفافیت | تسهیل صدور مجوز و واگذاری پروژهها به بخش خصوصی واقعی | بخش خصوصی موتور تغییر لجستیک ایران است. |
| لجستیک سبز (Green Logistics) | روند جهانی حملونقل پاک و پایدار | نبود سیاست الزامآور برای سوخت کمگوگرد و بازیافت منابع | اجرای پایلوت در بنادر جنوبی و گسترش به مقیاس ملی | لجستیک سبز هنوز شعار است، نه عمل. |
| فناوری و تحول دیجیتال | نقش داده در تصمیمسازی و استفاده از فناوریهای نو | کمبود زیرساخت ارتباطی و امنیت داده | راهاندازی سامانههای هوشمند در حملونقل ریلی و بندری | آیندهٔ لجستیک ایران بدون دیجیتالسازی ممکن نیست. |
| جمعبندی کنفرانس | تأکید بر همکاری نهادها و اعتمادسازی بین بخشها | نبود نقشهٔ ملی برای توسعه لجستیک بینالمللی | تشکیل شورای راهبردی لجستیک و تدوین نقشه راه ملی | ایران اگر میخواهد مرکز ترانزیت اوراسیا شود، باید از داده شروع کند، نه از شعار. |
شرکت حمل و نقل بین المللی فرازرانان جهان با تکیه بر دانش فنی و تجربهٔ میدانی، معتقد است لجستیک آینده ایران بر پایه شفافیت، داده و اعتماد ساخته میشود. در دنیایی که هر روز مسیرهای تجاری تازهای بین ایران و روسیه باز میشود، ما در فرازرانان جهان فقط درباره حملونقل حرف نمیزنیم — آن را زندگی میکنیم.
اگر میخواهی از پشتصحنهی مسیرهای خزر، بنادر روسیه و داستانهای واقعی صادرکنندگان ایرانی باخبر شوی، ما را دنبال کن:
📍 LinkedIn
📸 Instagram
در این صفحهها، روایت تجارت را از زاویهی کسانی میشنوی که واقعاً در خط مقدم حملونقل بینالمللی هستند.
ما تحلیل خودمون از نهمین کنفرانس لجستیک ایران رو گفتیم. اما شما که در میدان کار میکنی، حتماً برداشت متفاوتی داری. اگه فکر میکنی ما اشتباه گفتیم — بنویس چرا. اگه تجربهت چیز دیگهای میگه — بنویسش اینجا.
👇 همین الان نظرتو بنویس؛ چون سکوت یعنی تأیید وضع موجود.